حمید زارع
در بهار سال 1360پس از اعزام به شوش در تپههای آنجا جهت پدافند مستقر شدیم، با امكانات كمي که داشتیم به دليل فاصله زياد تا رودخانه کرخه مجبور بوديم آب مورد نیازمان را روزانه با دَبه ۲۰ لیتری به نوبت و با زحمت تهیه کنیم. اما وقتي متوجه شديم نيروهاي اصفهاني مجاور ما چاه آب زدهاند ما هم تصميم به حفر چاه گرفتيم. عبدالعلي بهروزی بهعنوان فرمانده حاضر در منطقه پیشقدم شد و گفت: كندن چاه با من و كشيدن خاک آن با شما.! به دلیل شدت آتش دشمن هر ساعت دو نفری براي كشيدن خاك بالاي چاه حاضر میشدیم و ساعتی بعد نفرات دیگر جايگزين میشدند. وقتي چاه به عمق 8 متری رسید خمپارهای نزدیک آن اصابت كرد و پدر اولادی و مهدی (اردشیر) برجسته که در حال بالا کشیدن سطل بودند زخمی شدند و سطل پر از خاک از دست آنها رها شده و بر سر عبدالعلی بهروزی که داخل چاه بود افتاد و همانجا از حال رفت، با چند نفر به كمك دو مجروح شتافتيم اما از چاهكَن غافل شديم!
عبدالعلی پس از هوشياري با سري شكسته بهسختی خود را از چاه بالا كشيده و بيرون میآید اما همان لحظه خمپاره ديگري كنار او میخورد و دوباره داخل چاه میافتد و اين بار بدشانسی میآورد و پايش شكسته ميشود. ما كه تازه متوجه او شديم به کمکش شتافتیم و با تلاش زياد او را از چاه بيرون آوردیم و به بيمارستان منتقل كرديم.
در آنجا پای او را گچ گرفته و گفتند باید چندین هفته در بیمارستان حضور داشته باشد تا بهبود یابد. اما چند روز مانده به عمليات وقتي براي ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم داشت از دكترها خواهش و تمنا ميكرد كه با مسئولیت خودش گچ پایش را باز کنند اما دکترها زير بار نمیرفتند و به او میگفتند: استخوان پایت اصلا جوش نخورده و در صورت باز شدن گچ، پای شما صدمات بدتری خواهد دید. اما عبدالعلی اصلا توجهی به این توصیهها نکرد و شب عملیات طاقت نمیآورد و گچ پایش را میشکند و از پنجرهی اتاق بیمارستان فرار كرده و خودش را به ما در خط رسانيد و با شجاعت و درايت به كار فرماندهي و پشتيباني نيروها مشغول شد.
به جرات میتوان گفت اگر مديريت ايشان در رساندن مهمات به بچهها نبود آمار تلفات ما در آن پدافندي بسيار بالا میرفت. در ادامه عملیات ناگهان چندین خمپاره در كنارش اصابت كرد و فضای اطرافش پر از گردوخاک شد، همه ما فکر کردیم بدنش تکه تکه شده، اما به لطف خدا با همان پای شكسته لنگ لنگان بدون اینکه از سرعتش کم کند از میان این فضا عبور کرد و خودش را به نيروها در جلوي خط رسانيد و با دستورات بسیار اصولی و راه گشا، ناجی جان خیلی از نيروها شد. سرانجام اين فرمانده شجاع تيپ 15 امام حسن در 10 فرودين سال 63 در جزيره مجنون به شدت زخمي شد و دو هفته بعد در بيمارستان شيراز به خيل دوستان شهيدش پيوست.
#عبدالعلی_بهروزی
#فرمانده_تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
#فرماندهان_بی_بدیل
#شیفته_خدمت
#فرهنگ_جبهه
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/safeer59
برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 19