خروس یوسف

ساخت وبلاگ

راوی: عبدالصاحب مرایی و نجف زراعت پیشه

در دوران دفاع مقدس کمک های مردمی زیادی به جبهه ها ارسال می شد ، از کمک های نقدی، طلا و جواهرات ، خوراکی ، پوشاک گرفته تا اقلام دیگر که یکی از این کمک ها خروسی بود که به برادر #یوسف_حمیدی فرمانده گردان_امام_حسین ع سپرده شده  تا آن را به جبهه ببرد.  آن زمان مقر نیروها ، دبستان شهید قاضی طباطبایی در شهر آبادان بود و به دلیل قرار داشتن اتاق فرماندهی در مجاورت اتاق بچه ها حرکات آن خروس در هنگام راه رفتن بسيار متکبرانه بود و حرص بعضی ها را در می آورد. هر روز خروس بسان یک بازدید کننده در حالی که سینه خود را به جلو داده و سرش برافراشته بود از میان صفوف نیروها عبور کرده و گویی سان می دید و این امر باعث درآوردن حرص برخی نیروها شده بود ،  تعدادي از نیروهای گردان نقشه های زیادی را برای شکار آن داشتند اما به دلیل تعلق #خروس به فرمانده گردان ، کسی جرات تعرض به آن را نداشت.  محل استراحت خروس در شب کنار پنجره اتاقی بود که نیروها دو ردیفه در آن خوابیده و برای دسترسی به آن باید از بین آنها گذشته و اقدامی بسیار سخت بود تازه اگر خروس سر و صدا می کرد همه بیدار شده و نقشه لو می رفت.

خروس یوسف ، عکس تزیینی است

 بالاخره طراحان دست به کار شدند و در  يك شب که نیروها مشغول استراحت بودند با هماهنگی برادران داود دانایی، مجید بلالی ،محمد باقر عابدنژاد ، محمد رضا چهاب آر و با شریک كردن نگهبان و  نیمه های شب که همه خواب بودند ، عملیات آغاز شد ،مجید و من مامور دزیدن خروس از اتاق شدیم من مامور ایستادن در اتاق برای مواظبت اوضاع و احوال اطراف و مجید مامور بیرون آوردن خروس از اتاق شد. مجید بلالی که در این موارد جرات بیشتری داشت پاورچین پاورچین به سمت اتاق رفته و در حالی که همه در اتاق خوابیده بودند با گذشتن از بین نیروها خود را به نزدیک پنجره رسانید ؛ برای جلوگیری از سر و صدای خروس بلافاصله مجید بیخ گلوی وی را گرفته و مانع سر و صدای او شد و خروس را به گوشه ای دنج برده و ذبح نمودند.

در اتاق کوچک تدارکات گروهان محمد باقر اوضاعی  برقرار بود ، همه چیز طبق برنامه پیش می‌رفت به دنبال ترکیب اعضای خورنده خروس بودند داوود می‌گفت حسن نواب مثل برادرم می باشد و باید او را صدا بزنم و با رسیدن نفرات و تکمیل شدن جمع همه به دنبال آماده سازی خروس برای خوردن در دل شب بودند. خروس پرهایش کنده و پس از جدا سازی بخش های زائد برای بار گذاشتن روی آتش گذاشته شد اما مگر گوشت خروس پخته می شد به عبارتی بحث خوشمزه بودن گوشت خروس نبود بلکه به نوعی شکستن اقتدار خروس  مغرور بود و انداختن آن به گردن نیروهای تدارکات؛  پوست و آشغال های خروس نیز به جلوی مقر تدارکات گردان برده شد و روی زمین پخش شد ، آخه یک رقابت جدی  همیشگی بین تدارکاتی ها و نیروها بود چون تدارکاتی ها به صبحگاه نمیومدن به آنها تنبل گفته می‌شد هر چند نیروهای زنت زحمتکشی بودند اما همین نیامدن به صبحگاه حرص بچه ها رو در آورده بود و انداختن این پوست و آشغال های خروس جلوی تدارکات باعث می‌شد که انگشت اتهام به سمت تدارکات گرفته شود و به نوعی رفع اتهام از سایر نیروها و عاملان این کار شود.

دبستان شهید قاضی طباطبایی آبادان محل وقوع خاره در اتاق اول و دوم

  صبح نیروها برای دو صبحگاهی در خیابان های آبادان رفتند صفوف منظم چهار تایی گردان با نظم دقیق پاها را روی زمین می کوبیدند و سوت های ممتد و شمارش های یوسف حمیدی فضا را می لرزانید. جریان گم شدن خروس فرماندهي به صورت مخفیانه و خوردن آن با زمزمه ها و اشعاری که "امیر درخشان"  در ورزش صبحگاهی سر داد لو رفت. بناگاه زمزمه ای دربین اشعار صبحگاهی پیچید که با تکرار آن قصه خروس برملا شد و نظم صبحگاه به هم ریخت .به ناگاه زمزمه ای در بین نیروهای گردان سر داده شد: خروس چی شد؟ خروس چی شد؟ و صدای ضعیفی در وسط صفوف مي گفت :کشته شد. مجدداً شعار ندا در دو صبگاهی  تکرارمي شد و این بار تعداد بيشتري هم صدا مي گفتند کشته شد. كشته شد. این ندا سکوت صبحگاهی منطقه را در هم شکسته و هر لحظه که می گذشت بر رسا شدن این ندا افزوده می شد ؛ غوغایی به پا شد و یوسف حمیدی فرمانده گردان دستور توقف نیروها را داد و از موضوع سوال نمود و با هویدا شدن جریان به شدت خشمگین شد و با عصبانیت گردان را به مقر برگرداند و در حالیکه به شدت عصبانی بود در اتاق فرماندهی را به هم کوبید و داخل شد. در آن ساعات و در اوج عصبانیت یوسف در حالی که همه به نوعی از تهدیدات یوسف می ترسیدند اما در ورای آن نیز هم خنده بر لبان آنها ظاهر می شد و این امر بر عصبانیت یوسف می افزود و ضمن تلاش برای پیدا نمودن مقصرین گفت که عاملان آن را حلال ننموده و نمی بخشد. بعد از گذشت سالها از آن حادثه، در دیداری که با یوسف داشتیم او با لبخند و نگاهی به دوردست ها گفت  در صورتی عوامل آن جریان را حلال می کند که در آن دنیا او را شفاعت کنند به خصوص شهیدان  عزیز،داود دانایی. و امیر درخشان .

#خروس_یوسف

#فرهنگ_جبهه

#پاتک

#گردان_امام_حسین

#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی

http://telegram.me/safeer59

Safeer.blogfa.com

 

سفیر...
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 220 تاريخ : چهارشنبه 10 ارديبهشت 1399 ساعت: 17:50