شیطنت مجید

ساخت وبلاگ

راوی : نجف زراعت پیشه

بعد از عملیات بدر در اسفند ۶۳ پاسگاه هایی از چون پنبه با یک رویه نازک فلزی که طول آن سه متر و عرض آن یک متر و نیم بود را با پیچ و مهره به هم متصل نموده و با کشیدن آن در نی زارهای هورالعظیم که ارتفاع آنها از چند ده سانت تا پنج متر متفاوت بود به حراست از مناطق تصرف شده در هور می پرداختند ، پاسگاه ما شهید دیم نام داشت که دقیقاً در نزدیک ترین مکان به دشمن و روبروی. روستای البیضه عراق قرار داشت که در عملیات بدر محل شدیدترین نبردهای رزمندگان و به خصوص تیپ پانزده امام حسن مجتبی ع بود و بسیاری از سرداران جنگ از جمله ابراهیم نیک‌پور، حبیب الله دیم،محمد رضا حسنی زاده ، فطرس ، عبدالحمید گوهری،ولی الله نیکخوی ،نعمت الله سعیدی ،حسن درویش  و ... به شهادت رسیدند ، فرمانده پاسگاه یونس ستونه بود و چند روزی نیز داود دانایی به پاسگاه آمدند.
در تابستان سال ۱۳۶۴ گرمای شصت درجه و رطوبت و شرجی صد در صد از اختصاصات اقلیمی هور در برخی ساعات  بود و پشه های خرمگس و ماهی های سیاه دیشلمبو از موجودات موذی روز و پشه کوره ، گرزه های بزرگ، لاک پشت های سرگردان ، مار و ... همراهان ما بودند در روزهایی که به حفاظت و نگهداری پاسگاهها مشغول بودیم ضمن این که خطر غواص های نفوذی دشمن نیز هر زمان و به خصوص در شب نیروها را تهدید می کرد
نیروهای رزمنده باید از جهات مختلف در حالیکه بین نی زارها محصور بودند باید در سنگر کمین مواظب نفوذ غواصان و نیروهای دشمن می بودند .
نگهبانی چند ساعته در روز و برقراری کلاسهای عقیدتی و نظامی تنها بخشی از وقت نیروها را پر می کرد و بعد از کمی استراحت هر کدام از بچه‌ها به کاری خود را مشغول می نمودند که بنا بر سلیقه هر فرد متفاوت بود شامل:
شنا ، ماهیگیری ، ساخت صنایع دستی با نی ، قرائت قرآن ،بلم سواری، استتار پاسگاه و سنگرها با نی ها برای در امان ماندن از حملات هوایی و همچنین تابش شدید آفتاب و .........
با فرا رسیدن وقت اذان ظهر در عرض باریک پاسگاه نماز جماعت را به همراه اکثر نیروها در زیر تابش آفتاب و روی یونولیت داغ برگزار کردیم فاصله ایستادن بچه های نمازگذار تا لبه آبهای هور کمتر از ده سانت بود 
در رکعت دوم نماز بودیم و حال خوش معنوی به همه دست داده بود که در همین لحظه یکی از بچه های رزمنده که در اطراف اسکله مشغول ماهیگیری و شنا بود قصد عبور از ما و رفتن به انتهای پاسگاه و یا سنگر خویش را داشت به صورتی که کمر به کمر نمازگزاران داشت آرام آرام و سانتی متری در حال عبور بود که به ناگاه تعادل خود را از دست داد و با تکان شدید به درون آبهای هور الهویزه افتاد و به. دلیل گرفتن دست و پای بچه های نمازگذار ، یکی دو تن از آنها را هم با خود به درون آبهای پیرامون پاسگاه سرازیر کرد
صف نماز جماعت از هم پاشید و با به هم خوردن نماز انفجار خنده بود که فضای پاسگاه را فرا گرفته بود و برای لحظاتی سکوت هور و باتلاق هورالعظیم در هم شکسته شد ، وی کسی نبود مگر برادر مجید بلالی .
هور با همه مظاهرش هنوز در قاب خاطرات بچه های رزمنده قرار دارد و نسیم باد باعث ورق خوردن خاطرات آنها می شود
#هورالعظیم
#پاسگاه_شهید_دیم
#عملیات_بدر
http://telegram.me/safeer59

 

سفیر...
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 199 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:18