عطشان حسین

ساخت وبلاگ

راوی: احسان صبایی
ششم تیر ماه 1366در عملیات نصر۴ در منطقه ماووت عراق "عبدالصمد چوبي" کنار من زخمي شد وخون زيادي از او مي رفت ، سرش را روی زانویم گذاشتم ؛ با اشاره گفت : آب می خواهم ؛ مي دانستم آب برايش ضرر دارد اما با توجه به زخم او متوجه شدم شهادتش حتمي است. مقداری كمي آب در دهانش ریختم ، نفسی کشید شهادتين را گفت و با لب خندان سیراب پركشيد.
یک هفته بعد از شهادتش ، پدرش كه پرسان پرسان آدرس خانه ما را پیدا کرده بود . آمد وگفت : شنیده ام پسرم درآغوش شما شهید شده ،گفتم: بله. گفت: تو را خدا راستش را بگو ، "عبدالصمد" قبل از شهادت تشنه بود یا سیراب ازدنیا رفت ؟ این را که گفت اشک در چشمانم حلقه زد ، زانوهایم سست شد ، پدرش را در آغوش گرفتم و بوسيدم و جريان را برايش توضيح دادم ؛ خوشحال شد و با چشم اشكبار خدا را شاكر شد. او كه رفت پيش خودگفتم: خدایا این چه حکمتی است؟ من به کسی قبل از شهادت آب دادم که پدرش این همه روی او حساس بود که آیا تشنه شهید شده یا سیراب به ملاقات معبود خويش رفته است .

شهید عبدالصمد چوبی


منبع : ( زراعت پیشه ، نجف ، 1398،تپه عرفان : خاطراتی از روزهای یکدلی ، مشهد ، انتشارات شاملو )

http://telegram.me/safeer59

 

 

سفیر...
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 185 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:18