سفیر

ساخت وبلاگ
◄یوسف متانتقبل از عملیات آزاد‌سازی خرمشهر در سال 1361 مسئولیت دفتر عمران فني سپاه دست من بود و من درگیر ساخت ساختمان فعلی سپاه بهبهان، بسیج خواهران و ساختمان اداري پادگان آموزشی شهید بخردیان و بسیج تشان بودم. اما با وجود گرفتاری از فرماندهان سپاه اجازه گرفتم تا هر طور شده در عملیات بیت‌المقدس شركت كنم، روز اعزام غلامعباس مکوندی فرمانده سپاه وقت بهبهان، برگ مأموریتی دستم داد و به همراه 21 نفر دیگر از جمله پدر اولادی، علی هیبتی، حسین کرم نسب، غلامرضا دبیری، فرهاد رضایی زاده، صدرالله قاسم پور، اسداله شجاعی، مصطفی دهدار و چند نفر دیگر به طرف پادگان گلف اهواز حرکت کردیم.وقتی رسیدیم خودمان را به اخوی شهيد حسین علم الهدي معرفي كردیم تا ما را به خط ملحق كنند، اما با کمال تعجب ایشان گفت: بايد براي كمك به ستاد تخليه شهدا بروید، هرچه اصرار کردیم و گفتم: طبق نامه خود شما و درخواست 22 نفر نیروی ورزیده و نترس جهت تشکیل یک گروه ضد زره براي حضور در عملیات آزادسازي خرمشهر از بهبهان در اینجا حاضر شدیم! اما برادر علم الهدی شروع كرد به ذکر احادیث و روایات و ثواب خدمت به شهدا و این‌که جنگ تنها حضور در عملیات نیست و باید شهدا در اسرع وقت شناسایی و به شهرستان‌ها جهت تدفین منتقل و به خاك سپرده شوند، اما این حرف‌ها اصلا برای ما قانع کننده نبود.به همراه پدر اولادی که از همه ما سن بالاتری داشت، به دفتر فرمانده منطقه خوزستان رفتيم و اعتراض خودمان را مطرح کردیم. اما باز هم بی‌فایده بود، باز کوتاه نیامدیم و به دفتر نمایندگی ولی‌فقیه مستقر در سپاه گلف رفتیم و اعتراض خودمان را مطرح كرديم و توضیح دادیم ازنظر شرعي کار فرماندهان درست نیست که به‌دروغ 22 نيرو زبده را اينجا بیاورند اما نيت و هدف ستاد تخليه شهدا ب سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 24 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:06

راوی: کاکا فتح الله آبروشنبعد از آموزش های سخت و متنوع گردان فتح در 29 آذر 1365 از اردوگاه کرخه جهت شرکت در عملیات کربلای 4 به سمت آبادان منتقل و در روستای گسوه اروندکنار در خانه گلی و مخروبه استقرار یافتیم ، قرار بود نیروهای غواص در اروند رود مقابل جزیره مینو و ادامه آن تا ام الرصاص به خط دشمن زده و بعد از گرفتن سرپل و گسترش آن در محور ابوالخصیب گردان های فجر و بعد از آن فتح جهت ادامه عملیات وارد منطقه شده و منطقه مشخص شده خود را تصرف ، پاکسازی و تامین نمایند.همه نگاهها به سمت آبهای خروشان اروند دوخته شده بود اما نتیجه آن به دلایل مختلف چیزی نبود که فرماندهان و نیروها انتظار داشتند و با خاتمه عملیات و اخبار تلفات یگان های عمل کننده یک حس سستی و نگرانی در دل بچه ها رخنه نمود ؛ همه ناراحت و دمغ بودند یعنی باید برای عملیات بزرگ دیگر یک سال صبر کرده و به انتظار نشست.جو خیلی بدی حکمفرما و همگی پکر و ناراحت گوشه ای کز کرده بودیم ، درنخلستان خانه های گلی به وفور به چشم میخورد... بچه ها روزها بیکار بودند و در ساعات فراغت در روستا و اطراف منازل آنجا پرسه مي زدند تا دستور لازم از فرماندهان برسد.من که به این وضعیت عادت نداشتم ومدام دنبال این بودم تابچه ها را از این اوضاع خارج کنم ....یه دفعه فکری به سرم زد فکر بکر ......با نادر مشهودی ، غلام فراتیان ، اسماعیل سردمی، آذرگو ، غلامحسین وکاکا جمعه و تعدادی دیگر از برادران را به اتاق جلسه جنگ روانی در نخلستان برده و بعد از بیان برنامه و فکری که در ذهم خود پرورانده بودم از میان صندوقچه و لوازمی که در خانه های گلی بازمانده از روستائیان یافت می شد لباسها و وسایل مورد نیاز را جمع آوری و آماده اجرای نقش خویش می شدیم.باید هر جوری بود فضای یاس آلو سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 24 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:06

◄خیرالله محمدیانحاج علی‌شاه وتری تعریف می‌کرد فرزندش احمد تازه به استخدام سپاه درآمده بود و گاهی اوقات با ماشین سپاه جهت مأموریت تنها می‌رفت. یک بار موتور پمپ باغ خراب شده بود و باید برای خرید قطعه‌ای به اهواز می‌رفتم از طرفی می‌دانستم همان روز احمد هم می‌خواهد به اهواز برود، خواستم با او همراه و هم صحبت شوم، اما قبول نکرد و گفت: ماشین بیت‌المال است اجازه ندارم شما را که کار شخصی داری با خودم ببرم و خودش به‌تنهایی رفت و من هم با اتوبوس از طریق ترمینال به اهواز رفتم بی‌آنکه از او دلگیر شوم چون می‌دانستم او بسیار اهل رعایت کردن و حافظ اموال بیت‌المال است. سرانجام این فرمانده شجاع گردان صف که جزو اولین خلبانان سپاه بود در عملیات غرورآفرین بیت‌المقدس در جریان آزاد‌سازی خرمشهر در سال 1361به شهادت رسید.#فرهنگ_جبهه#تیپ_72_ملت#تیپ_15_امام_حسن_مجتبیhttp://telegram.me/safeer59http://Www.Safeer.blogfa.comhttps://www.aparat.com/safeer59 سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 24 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:06

در فروردین ماه سال 1365، سمینار «لبیک یا خمینی» با حضور مقامات عالیه کشور، با هدف بررسی شیوه تخصیص و بسیج منابع کشور برای جنگ برگزار شد. فرمانده وقت سپاه، محسن رضایی معتقد بود که تنها راه پیش روی کشور برای پایان دادن پیروزمندانه جنگ، بسیج همه نیروها و امکانات کشور است:"ما در فاو با ۱۵۰ هزار نیرو در مقابل ۷۰۰ هزار نفر از ارتش عراق جنگیدیم و به آن پیروزی درخشان نایل آمدیم. آیا نمی‌توانیم با ۱۰ برابر این نیرو ارتش عراق را منهدم کنیم؟" (1500000 نفر در قالب 1500 گردان)"ما تاکنون تنها از ۲ درصد از نیروهای مردمی و ۱۲ درصد از امکانات اقتصادی در جنگ استفاده کرده‌ایم و لازم است که بر اساس اطلاعیه قرارگاه خاتم الانبیاء جنگ کاملا مردمی شود و از کلیه امکانات دولت و مردم برای پیشبرد جنگ استفاده کنیم." (http://rajanews.com/node/213779)*** از این زمان است که با توجه به نیاز جبهه ها به نیرو طرح سهمیه اعزام از ادارات دولتی ، دانشجویان دانشگاهها ، طرحهای مصوب در آموزش پرورش به صورت جدی پیگیری شد و در زمینه سربازان وظیفه که تا کنون از میان بسیجیان با پذیرش سخت درون یگان های عملیاتی قرار می گرفتند به صورت سهمیه از میان نیروهای حوزه وظیفه به سپاه می پیوستند ؛ در زمینه شرایط سخت جنگ و تجزیه و تحلیل ماههای پایانی جنگ یکی از عوامل مهم به این نیروها اشاره می شود که انگیزه کافی مثل بسیجیان را نداشتند. سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:02

يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَريمِ(سوره انفطار آیه ۶) : ای انسان ، چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟✅ سازندگان کشتی تایتانیک بر این باور بودند که حتی خدا هم قادر به غرق کردن ان نخواهد بود اما برای غرق کردن تایتانیک نیازی به خدا نبود زیرا یک کوه یخی برای غرق کردن ان کافی شد. ✅ در یکی از بزرگترین تجمع های حزب نازی که در اوج قدرت هیتلر برگزار شد گفته شده که مردم آلمان و اروپا بعد از برگزاری این تجمع مدام این جمله را تکرار می کردند حتی خدا هم قادر به نابودی هیتلر نخواهد بود.اما برای نابودی هیتلر هم نیاز به خدا نبود بلکه خود او بود که خود را نابود ساخت.✅ و حاکمان قدرتمند ، سلسله های پادشاهی ، حکومت های پرزرق و برق در دنیا فکر می کنند به نفرات ، ثروت و قدرت بیشمار .... و محاسبه می کنند خدا هم قادر به نابودی آنها نیست : اسکندر مقدونی ، نرون ، چنگیزخان ، استالین ، انورخوجه ، صدام حسین ، قذافی ، مبارک ، هیتلر ، موسولینی ، موگابه ، پل پوت و ..........اما........❇️ گاهی بزرگترین سازه ها و، حکومت ها و قدرت ها هم نمی توانند تصور کنند مسلماً روزی ، چیزی و یا اشتباهی باعث نابودی انها خواهد شد و عبرت مردمان و تاریخ خواهند شد........ سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1403 ساعت: 8:18

راوی :فتح اله آبروشنپادگان پلاژ (پادگان شهید عبدالعلی بهروزی) سال 65 بود همکاری زیادی با واحد تدارکات در نقل و انتقال وسایل داشتیم ، در پایان کار حاج احمد باعثی یه کفش کتانی قشنگ کبریت مخملی که در اون روزها جنس عالی و مرغوبی محسوب می شد و نسبت به پوتین از وزن سبکی برخوردار بود بهم داده بود... برای رفتن به شهر دزفول باید با قایق عرض رودخانه دز را طی کرده و بعد از آن فاصله کمی تا شهر دزفول بود.در همین زمان ندای اذان فضای پادگان را فرا گرفت و همه رزمندگان از گردان ها و واحدهای مستقر در پادگان به سمت حسینیه پلاژ به راه افتادند ، چون سکانی ها هم برای نماز به حسینیه رفته بودند و قایقی برای ترابری نبود من هم بالاجبار با گرفتن وضو راهی حسینیه شده و اومدم نماز بخونم تا بعد از پایان نماز و برگشتن سکانی ها به کنار اسکله با قایق به سوی دیگر آب سمت دزفول بروم .وارد حسینیه شدم ، بر خلاف همیشه که پوتین یا دمپایی را جلوی در حسینیه می گذاشتم به خاطر دلبستگی و علاقه به کفش کتانی نو اون را زیر بغل زده و در طاقچه پشت پنجره سمت گذاشتم...با هر رکوع و سجود نیم نگاهی نیز به پنجره انداخته و با مشاهده کفش در پنجره آرامش و سکینه ای به قلبم سرازیر می شد ، نماز ظهر تمام شد و مشغول تعقیبات نماز شدیم ، زمان به سختی می گذشت نمی دانم تنها برای من بود یا همه این حس و حال را داشتند .نماز عصر بر پا شد و در نماز عصر مثل ظهر من پاسبانی و دید زدن بعد از هر قیام و قعودی را انجام می دادم ، در دلم هم می گفتم خدایا ببخشید خیلی کفش زیبایی و کمیابی است من را به خاطر این انحراف توجه از نماز ببخش ، تا رکعت دوم کفش در تیر رس دیدگاه من بود و خیالم از این بابت راحت و خدا را هزاران بار شکر می نمودم اما همه اش می گفتم نمی دانم سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 16:36

اسفند سال 1362 بعد از عملیات خیبر بود ....جمع زیادی از نیروهای رزمنده مفقود شده و وضعیت آنان مشخص نبود ....خانواده های زیادی منتظر دریافت خبری از عزیزانشان بودند ....قرار بود رئیس ستاد تیپ 15 امام حسن مجتبی ع برادر محمد دزفولی با سخنان خویش ضمن توجیه خانواده ها اندکی از آلام و ناراحتی آنان را کاهش دهد ......................مسئولان مراسم علاوه بر این مقام نظامی از حاج صادق آهنگران نیز برای مداحی و به فیض رساندن جمعیت دعوت به عمل آورده بودند ..سیصد نفر از خانواده های رزمندگان بهبهانی ، شوشتری ، اهوازی ، رامهرمزی و ....... در سالن منتظر بودند .....حاج صادق بنا به دعوت از سن بالا رفته و پشت تریبون قرار گرفت ......همیشه با حضور حاج صادق و سایر مداحان در مراسم های جبهه و پشت جبهه همه با اشتیاق منتظر آغاز برنامه مداحی بودند ...در ابتدای مجالس سکوت مطلق رعایت می شد و در پایان دور وی را احاطه نموده و یا روی دوش خویش می گذاشتند .....امایکدفعه در جلسه همهمه ها بلند شد ....از گوشه کنار سالن صداهای نامفهوم و به ظاهر اعتراض گونه ای زمزمه شد ....و نهایتاً در میان جمعیت یکی از اعضای خانواده ها که شوشتری بود از جا بلند شده و در جمع با صدای بلند گفت:از گراتون تلویزیون گریم آهنگران.....رادیون گریم آهنگران.....یخچال باز کنیم آهنگران......یعنی اینجون هم آهنگران سیمون باید پخش کنید.........در جلسه خانواده های مفقودین ولوله ای بر پا شد .......حاج صادق نیز که وضعیت خانواده های مضطرب و نگران خانواده های رزمندگان مفقود را مشاهده نمود از خیر مداحی گذشت و وقت خویش را در اختیار برادر دزفولی برای اقناع خانواده ها گذاشت و محل جلسه را ترک نمود.#صادق_آهنگران#عملیات_خیبر#محمد_دزفولی#تیپ_15_امام_حسن_مجتبیht سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 16:36

راوی : حبیب الله عباداریانپاییز و زمستان 1362 در جریان شناسایی های منطقه عملیاتی هورالعظیم هر وقت آقا محسن (محسن رضایی)مى آمد قرارگاه نصرت ، زمانی که به موقعیت مهندسى امام حسین (ع) سر می زدیم ، نیروهاى بومى منطقه در آب های هور ماهى میگرفتند و تپاله گاو که سوخت غالب منطقه بود را آتش زده و زیر و وسط و روى ماهى تپاله آتش گرفته می گذاشتند و دور هم غذا می خوردیم . عجب طعمی داشت و مهم تر از آن عجب صفایی در آن روزهای یکدلی و یکرنگی..........#هورالعظیم#قرارگاه_سری_نصرت#روزهای_یکدلی_یکرنگیhttp://telegram.me/safeer59http://Www.Safeer.blogfa.comhttps://www.aparat.com/safeer59 سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 50 تاريخ : جمعه 15 دی 1402 ساعت: 0:33

اسفند 1363 اسکله شط علی وقت نماز مغرب و عشا در قرارگاه فرماندهی تیپ همه پشت سر روحانی تیپ که حاج حمید ولی‌پور بود به نماز ایستادند ، نمازی تماشایی بود ، با بستن قامت نماز این سعیدی بود که آرام آرام اشک از دیدگانش جاری بود ، حال خوشی ایجاد شده بود ، با بلند شدن از رکوع گریه زمزمه مانند سعیدی شدت گرفت و لحظاتی بعد به هق هق و ناله جانگداز تبدیل شده و این حالت تا پایان نماز ادامه داشت تا نمازش تمام شد. سلام نماز که داده شد یکدفعه با کف دستش محکم روی پیشانی‌اش زد ، فرماندهان از این حالت سعیدی در تعجب بودند چه اتفاقی برایش افتاده که این‌طوری می‌کند ، قبلاً به دفعات گریه کردنش را حین نماز شب خواندن دیده بودند اما، هیچ موقع این‌قدر بی‌تاب و بی‌‌قرار دیده نشده بود کسی به خود اجازه و جرئت سوال کردن برای چرایی این رفتار را ننمود ، در میانه آن روز به حاج نعمت خبر متولد شدن فرزندش را داده بود و تلاش دوستان و همرزمان برای رفتن به خرم آباد و دیدن لحظاتی هر چند کوتاه به جایی نرسیده بود.در حالی که حاج محمد دزفولی مسئول ستاد تیپ، بشدت با وی بر سر حضور در خط مقدم مخالفت می‌ورزید و ماندن در قرارگاه تاکتیکی تیپ در شط علی را، به وی گوشزد می‌کرد، اما وی قبول نمی کرد و حالت نارضایتی عجیبی برای به کرسی نشاندن رای خویش به نمایش گذاشت گویی یک بسیجی کم سن و سال است که برای نخستین بار می خواهد به جبهه اعزام شود. ؛ او که مانند عاشقی دلباخته، شوق دیدار یار و لقای پروردگار را در سر داشت، همچنان به حضور در معرکه نبرد پافشاری کرد! بحث و مجادله برادر سعیدی و رئیس ستاد در اسکله نیز ادامه داشت ؛ تا آن سردار حسین کلاه کج (ستایش فرد)که فرمانده تیپ، متوجه ماجرا شد. با پا در میانی او، به برادر سعیدی اجازه داده شد سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1402 ساعت: 7:52

قادسیه محل نبردی است که در آن سپاهیان اعراب مسلمان بر سپاهیان ایران و یزدگرد ساسانی در سال 14ه ق 635 میلادی غلبه نمودند صدام در سپتامبر 1980 میلادی، جنگ عراق با ایران را «قادسیه دوم» نامید. این نامگذاری به منظور تاکید بر برتری اعراب بر ایرانی‌ها بود. جنگ قادسیه صدام (به عربی: معرکة القادسیّة صدام) عنوان تبلیغاتی (پروپاگاندا) صدام حسین عبدالمجید التکریتی بود که به منظور اتحاد کشورهای عرب‌زبان علیه جمهوری اسلامی ایران، در جنگ ایران و عراق مطرح ساخت.#قادسیه_دوم#صدام_حسین#جنگ_عراق_علیه_ایران#معرکه_القادسیهhttp://telegram.me/safeer59http://Www.Safeer.blogfa.comhttps://www.aparat.com/safeer59 سفیر...ادامه مطلب
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 13:21