سفر به سرزمین وحی (14)

ساخت وبلاگ

نجف زراعت پیشه
سوار بر اتوبوس شده و به سمت مشعرالحرام رفتیم ، مسیر شلوغ و سرعت کم بود در حقیقت آن ساعت باید بیش از سه میلیون حاجی را به مشعر انتقال می دادند  هرچند اتوبوس ابتدا مسیر را اشتباه رفته اما بلافاصله مجدداً به محل اسکان ایرانیان برگشته و طبق توصیه روحانی کاروان در کنار مجموعه سرویس های بهداشتی جای مناسبی روی زمین و کنار فنس  انتخاب و با زیراندازهای کوچک که در اختیار ما گذاشته بودند زمین را فرش و مستقر شدیم ، جای عجیبیست ، بیابانی برهوت ، فاقد امکانات و تنها مناظر موجود در این بیابان سرویس های بهداشتی و فنس های پیرامون برای مشخص نمودن محدوده و خطرات احتمالی ناشی از عبور ماشین ها با سرعت می باشد.
دوربین را به خدمت گرفتم ، عکس ها و فیلم های تهیه شده به هیچ وجه نمی تواند احساسات حاجیان در آن لحظات ناب را بیان کند ، گویی صحرای محشر است همه در کنار هم برای اطاعت امر پروردگار و لبیک گفتن به دستور وی برای وقوف در این صحرای سیاه باید تا صبحگاهان حضور داشته باشند.هر کس به چیزی مشغول بود ، برخی استراحت را برای آمادگی صبح فردا انتخاب کرده و بیشتر افراد راز نیاز و عبادت معبود بی همتا را برگزیده که تا نیمه های شب طول کشید ، صحنه های زیبایی در زیر نور آبی چراغ های آویزان در منطقه در حال خلق شدن بود اما نمی توانستم به خلوت آنها با گرفت عکس و فیلم ورود نمایم و ترجیح دادم کناری تماشاگر باشم ،  لحظات روحانی و معنوی که تنها در آن شب در بیابان های مشعر الحرام در حال خلق شدن بود که قابل وصف نیست و باید به عینه تجربه کرد و تایید حرف برادر و دوست عزیزم حاج کاظم که رویایی ترین شب زندگی بیتوته در مشعر است و بس.

مشعرالحرام و منی حج تمتع


صبح روز دهم ذی الحجه مصادف با دهم شهریور ماه ۹۶ فرارسید ، قبل از اذان صبح از خواب برخاسته و پس از گرفتن وضو نماز جماعت صبح را به جماعت خواندیم و کاروان حاجیان در تاریکی صبحگاهان به سان قطره ای میان اقیانوس چند میلیونی حاجیان به سمت منی به صورت پیاده راه افتاده است درنگ لحظه ای جایز نبود و هر گونه تعلل موجب جا ماندن از کاروان و دردسر های آن برای مدیریت و کل کاروان بود ، هر کاروان تلاش می نمود هر چه سریعتر مشعر را ترک نموده و به سمت منی برود اما باید تا اولین اشعه های طلایی آفتاب صبر نمود ، تراکم جمعیت در مسیر به نهایت خود رسیده بود با نگاهی به اطراف خود را در میان گونه ای مختلف نژادی و قومی مشاهده می نمودی که نقطه مشترک آنها دین ، خدا،کتاب و پیامبر واحد بود و براستی چه ملاتی محکم تر از این می توانست آنها را به هم پیوند دهد ، خدا کند که اختلافات سیاسی روزی کنار رفته و عظمت از دست رفته جهان اسلام با تکیه بر منابع و ارزش های بیشمار آن سبب اعتبار و سربلندی آنان شود. 
در میانه راه باید از وادی محسر بگذریم حجاج با گذشتن از این وادی مُحَسِّر و بدون اینکه در آن توقف کنند وارد منا می‌شوند. بر اساس روایات تاریخی، اصحاب فیل و سپاهیان ابرهه در وادی مُحَسِّر هلاک شدند و بنا بر توصیه های مذهبی باید اینجا توقف نموده و سریع رد می شدیم. با طی نمودن این تنگه چادرهای منی و به عبارت بهتر شهر چادرها در حال پدیدار شدن بود هر گروهی باید به سمت چادرهای تعیین شده خود می رفتند که جایگاه هر کشور نیز خود مشخص شده بود ولی آنقدر چادرها در کنار هم احداث و کوچه وار و تنگاتنگ ایجاد شده که در صورت عدم توجه حاجی گم شده و تلاش زیادی با کمک راهنمایان ایرانی که در این سال به وفور یافت می شدند باید برای پیدا نمودن مکان خویش انجام می دادند.
سرانجام با رسیدن به محل استقرار در دو چادر اختصاص یافته ، مردان در یک چادر و زنان نیز در چادر دیگر مستقر شدند ضمن این که یک چادر کوچک نیز برای مسئول و خدمه بود که برخی در آن جای گرفتند ؛ چادر نمور و فوق العاده گرم بود و با توجه به فضای کم جهت استقرار سبب کلافه نمودن حجاج شده بود، با صرف صبحانه با همکاری چند تن از حجاج تلاش نمودم سر و سامانی به نحوه اسکان در چادر و در چهار ردیف منظم بدهم اما برخی مخالفت ها و .... سبب شد تا عطای آن را به لقایش بخشیده و به صورت یک آواره به سمت بیرون از فضای چادرها بروم ؛ این روزها و ساعت ها به سرعت در حال گذر بود و عدم بهره برداری از آنها مایه پشیمانی در آینده می باشد.
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_14
#منی_جمرات_حلق
#عید_قربان
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفیر...
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 16 بهمن 1399 ساعت: 22:56