سفر به سرزمین وحی (15)

ساخت وبلاگ

نجف زراعت پیشه
ساعت یازده اولین مراسم رجم شیطان بود که باید طبق تقویم بعثه و مسئولین عمل می کردیم و تخطی از آن موجب تکرار واقعه تلخ دیگری می شد ، برای در امان ماندن از گرما و شرجی تعداد زیادی با خود آب معدنی برداشته و قمقمه خود را نیز پر از آب می نمودیم ، از چادرها بیرون زده در حالی که سعی می کردیم نظم را رعایت نماییم ، مسئولین حج ایران و عربستان الحق و الانصاف همکاری تنگاتنگی داشته و همه تلاش می نمودند تا سر ساعت و به ردیف پشت سر هم طبق تقویم ارائه شده راهی جمرات شویم ؛ اشعه آفتاب مستقیم به سر و صورت ما می تابید ، آب بود که حجاج روی سر و صورت خویش می ریختند و زمین به شدت خیس و به دلیل تبخیر و بخار حاصله تنفس را مشکل ساخته بود ، با گذر از زیر گذرها در خیابان سوق العرب رسیدیم که کشتار منی در آن صورت گرفته بود ، در آن لحظات که همه شرایط و عوامل برای ایجاد شرایط مناسب برای انجام اعمال با ضریب اطمینان سلامتی بالا در جریان بود باز در این مسیر تشنگی ، گرما ، شرجی و ... امان همه را بریده بود و در آن شرایط من به این نتیجه رسیدم که واقعه منی با توجه به نبود آب ، فشار جمعیت ، عدم هماهنگی بین عوامل حج ایران و عربستان و تنش بابت تعارض دیدگاه های عربستان و ایران در یمن ، عراق و سوریه و نهایتاً عدم رعایت برنامه مدون جهت حضور در جمرات اجتناب ناپذیر بود با عبور از طول خیابان سوق العرب که برخی خدمه عربستان در حال توزیع آب معدنی و آب میوه در میان حجاج بوده و همچنین از حضور سایر حجاج به مسیر ایرانی ها جلوگیری می کردند به فضای بازی رسیدیم که هوای آزادی صورت و بدن ما را نوازش می داد و ساختمان چند طبقه جمرات هویدا شد که بر اساس فقه اهل سنت برای آنها بالا یا پایین بودن زدن سنگ به سمت جمرات اشکالی ندارد اما شیعیان باید از طبقه همکف به سمت اجرای برنامه می رفتند.

منی جمرات حلق و عید قربان


سالن به شدت مملو از جمعیت بود و با قرار گذاشتن جهت جمع شدن به سمت اولین جایگاه رفته و شروع به پرتاب هفت سنگ به جمره نمودیم و بعد از آن در کنار ستون کناری جمع شدیم ، از ابتدا تا انتهای برنامه من سعی نمودم عکس و فیلم های متنوعی از این اعمال در جمرات بگیرم که این روزها با نگاه به آنها هر صحنه آن خاطره انگیز و غرورآفرین است . با پایان عمل زده سنگ در روز اول که فقط هفت عدد به یکی از ستون ها بود به سمت چادرهای محل استقرار کاروان به حرکت درآمدیم ؛ هوای درون سالن نسبت به بیرون از زمین تا آسمان تفاوت داشت آنقدر هوا گرم و شرجی بود که دو تن از حجاج کاروان گرمازده شده و دکتر و معاون وی برای روبراه نمودن آنها مانده و ما بدون راهبر به سمت عقب برگشتیم که متاسفانه با گم کردن مسیر اصلی مدتی را در هوای جهنمی منطقه سرگردان بودیم ؛ همه کلافه شده بودند و راهی برون رفت وجود نداشت سرانجام از یک شکاف در بین فنس ها استفاده و با قرار گرفتن در مسیر اصلی و راهرو مسقف صدای رسای راهنمایان ایرانی بود که حجاج را به سمت کاروان های خویش هدایت می کردند و به سمت خیمه ها براه افتادیم ساعت 13 بود که به چادرها رسیدیم و هم روی زمین افتاده در حالی که رمقی در بدن نداشتند و در این جا حجاج خواهری که باید شبانه برای رجم می رفتند با زدن شربت خاک شیر در کتری ها به فریاد ما رسیدند که توانست نیروی از دست رفته حاجیان را به آنها برگرداند و ساعتی بعد این خستگی رفع شد اما خاطره آن در ذهن برخی حجاج  و ترس از گرمازدگی و تکرار منای ۹۶ در اعمال بعدی سبب چنان هراس و ترسی شد که برای بار دوم و سوم رجم  برخی تمایل به آمدن به جمرات نداشته و می‌خواستند کسی به نیابت از آنها  عمل سنگ زدن به شیطان را انجام دهد. شرایط سخت جمرات و همچنین ادامه گرما و کمبود جا باعث خلق صحنه‌های ناپسندی در جهت دستیابی به آب پرتقال مشابه غذا که به صورت پرخاش و جدل مشاهده می نمودند که من به عنوان یک حاجی نمی‌توانستم در ذهنم  حلاجی نمایم اما اینجا حج است و باید گذشت.نماز ظهر و عصر را به جماعت به جا آوردیم و بعد از آن هنگامی که قصد صرف نهار را داشتیم با اعلام این که گوسفندهای خریداری شده به نیت هر کدام از حجاج در کشتارگاه با نظارت معاون کاروان حاجی مهران خیاط قربانی شده است باید عمل سوم در این روز که حلق و تراشیدن سر بود را انجام می دادیم تا بتوانیم حوله های احرام را بیرون آورده و لباس عادی بپوشیم .
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_15
#منی_جمرات_حلق
#عید_قربان
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفیر...
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 16 بهمن 1399 ساعت: 22:56