ریشه های جنگ :

ساخت وبلاگ

حرف های وحشتناک صدام بعد از دیدار با ابراهیم یزدی :

سپتامبر 1979 کوبا نشست جنبش عدم تعهد


در سپتامبر 1979 در کوبا نشست جنبش عدم تعهد برگزار شد و صدام ریاست هیئت عراقی را بر عهده داشت، یعنی دو ماه قبل از این که رئیس جمهور شود. و من هم در این نشست به عنوان عضوی از هیئت عراقی شرکت کردم. ریاست هیئت ایرانی را دکتر ابراهیم یزدی که بعد از پیروزی انقلاب وزیر امور خارجه شده بود، بر عهده داشت.

در حاشیه نشست دیداری میان صدام و یزدی برگزار شد که من هم حاضر بودم. روابط میان دو کشور تا اندازه ای متشنج شده بود. نه فقط به دلیل تغییری که در ایران به وجود آمده بود و شعارهایی که ایران سر می داد، بلکه به دلیل درگیری های مرزی میان دو کشور. و منصفانه بگویم که بیشتر حمله ها از طرف ایرانی ها بود (؟؟!!). به پست های بازرسی پلیس حمله می شد و کارهای تحریک آمیزی در شط العرب صورت می گرفت.

در دیداری که میان صدام و یزدی انجام شد صحبت ها خیلی سازنده و ایجابی و مهم بودند. دیدار در حالی به پایان رسید که دو طرف توافق کردند که گفت وگوها را در سطوح عالی دنبال کنند. برای بدرقه وزیر امور خارجه ایران از محل خارج شدم و بعدا به مقر صدام بازگشتم که دیدم به سرعت به سمت باغ خارج شده است، من هم به دنبالش رفتم. حقیقت این است که فضای ایجابی دیدار مرا بیشتر ترغیب کرد که بخواهم او را قانع کنم که مشکلات باید از طریق ابزارهای مسالمت آمیز حل و فصل شوند برای این که من مخاطرات آغاز جنگ بین عراق و ایران را که بارها از کنترل خارج شده بود، درک می کردم.

این رغبت نزد من دائما افزایش می یافت که من شخصا رئیس جمهور را در این زمینه قانع کنم. و فکر کردم که فضای جلسه می تواند مرا برای ورود به این مبحث ترغیب کند به ویژه که ما به تنهایی می توانستیم بر سر آن صحبت کنیم.

شروع کردم درباره اهمیت راه حل مسالمت آمیز و انجام مذاکرات و دیدارها صحبت کردن. و گفتم که ما دو کشور همسایه هستیم و هر کشوری نیاز به ساخت اقتصاد خود و ایجاد فرصت های آموزشی و علمی برای فرزندانش دارد. و اضافه کردم که جنگ همیشه راهی برای حل مشکلات نیست. بلکه مشکلات را پیچیده تر و مضاعف تر می کند به ویژه اگر پشت سر خود حساسیت های تاریخی هم داشته باشد. صدام به حرفم گوش می کرد. توانایی شنیدن از صفات او بود.

وقتی که حرفم تمام شد، صدام شروع به صحبت کرد و گفت:

«صلاح متوجه باش. این فرصت هر صد سال یک بار به وجود می آید. این فرصت امروز به وجود آمده است. سرهای ایرانی ها را می شکنیم و وجب به وجب خاکی که اشغال کرده اند را بر می گردانیم. و شط العرب را باز می گردانیم.»

با چشمان از حدقه در آمده به او خیره نگاه می کردم و او اضافه کرد: «این حرف راه حل مسالمت آمیز و راه حل انسانی و حل مشکلات با ایران را نمی خواهم بار دیگر ابدا از زبانت بشنوم. خودت را برای سازمان ملل آماده کن. حرفی که به تو می زنم را گوش کن. سرهای ایرانی ها را می شکنم و وجب به وجب از خاک خرمشهر تا شط العرب را بر می گردانم.»

حرف صدام کاملا با فضای جلسه متفاوت بود، او خیلی وارد بود به این که آن چه فکر می کند را مخفی کند. فکر می کرد در برابرش فرصتی تاریخی به وجود آمده است تا بتواند ایران را ادب کند، ایرانی که درگیر مسائل داخلی اش بود و ارتشش در حال فروپاشی بود.......

منبع : کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" بخش 48 ،نویسنده غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات


برچسب‌ها: صدام حسین, ابراهیم یزدی, صلاح علی, ریشه های جنگ
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۶ساعت 18:10  توسط زراعت پیشه  | 
سفیر...
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 205 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 21:56