اشک ها و لبخندها در دفاع مقدس

ساخت وبلاگ

اشک ها و لبخندهایی که همچنان ادامه دارد..............

راوی : نجف زراعت پیشه

طی هشت سال دفاع مقدس مردم ایران و رزمندگان اسلام برای دفاع از ایران و ارزش های اسلامی در جبهه های جنگ از شمال غرب تا مناطق میانی و گسترش آن به دشت های تفتیده جنوب ،باتلاق های هورالهویزه و رودخانه اروند رود تا آبهای نیلگون خلیج فارس فرهنگ نابی شکل گرفت که سبب ماندگاری این واقعه در حافظه تاریخی مردم ایران شده است.  شناسایی این فرهنگ و عوامل تاثیر گذار که سبب خلق این فرهنگ و جاودانه ماندن آن در روند زمان شده نیازمند بازشناسی فضای حضور و استقرار رزمندگان و شور و حال حاکم بر این فضا هستیم که آغاز و پایان هر کدام از این مراحل با چشمان اشکبار که حاصل ناراحتی و خوشحالی حاملان آن بود روبرو می شویم که در زیر به آنها اشاره می کنیم:

 

آموزش های اعزام به جبهه و حضور در پادگان ها:

سیر ورود رزمندگان به جبهه های جنگ از مرحله اعزام شروع می شد که در آن بچه های رزمنده که غالباً در انجمن های اسلامی و یا مساجد بودند با موافقت یا مخالفت والدین خویش در دفاتر بسیج و اعزام به جبهه ثبت نام کرده و با شرایط سخت جواز عبور از این مرحله را طی می نمودند. پادگان های آموزشی اولین مقر و مرحله روبرو شدن با سختی های جنگ بود و کسانی که می توانستند این مرحله را بگذرانند توانایی روبرو شدن با خطرات و سختی های جبهه را نیز پیدا می کردند.

آمادگی های سخت جسمانی،رزم های شبانه،انفجارات آموزشی و کم سن و سالی نیروها توام با بی تجربگی سبب می شد اگر اندک تردیدی در باره احسای بودن علت حضور و یا عوامل دیگر از لیست اعزام خط خورده و به جبهه اعزام نشوند. برای حضور در آموزش جبهه سیاهه ای از شرایط از جمله سن 16 سالگی ، تک فرزند یا برادر شهید نبودن  ، شرایط جسمی مناسب نظیر قد بلند و توانایی جسمانی برای حمل اسلحه و شرایط خاص نیاز بود و دست مسئولین اعزام برای خط زدن اسامی روان بود و همین امر کسانی که در لیست پذیرفته و به پادگان اعزام می شدند خندان و بر عکس بچه هایی که به هر دلیل اسم آن ها از لیست آموزشی خط می خورد ناراحت و با چشم گریان مجبور به ترک پایگاه می شدند.

 

 

اعزام به جبهه :

فضای شهرها برای اعزام به جبهه آکنده از شور و شوق زاید الوصفی بود گویی برای مجلس عروسی و شادی حرکت می کنند و خبری از ترس ناشی از جنگ و سختی های آن نبود،در این شرایط در طی ثبت نام بسیجیان برای اعزام به جبهه صحنه های نابی خلق می شد که سبب سرازیر شدن اشک شوق و یا ناراحتی می شد. بسیجیان و نیروهایی که به سن قانونی تعزام نرسیده و یا فاقد شرایط جسمی و یا عمومی اعزام بودند تلاش می نمودند با انواع و اقسام روش های قانونی و غیر قانونی مسئولین اعزام را دور زده و به جبهه اعزام شوند که برخی از این روش ها عبارت بود از :

  • استفاده از بند پ :یعنی پارتی بازی و متوسل شدن به افراد ذی نفوذ در سپاه ، بسیج و یا افراد ذینفوذ
  • دست بردن در شناسنامه و بالا بردن سن خود از طریق بزرگ نشان دادن خویش
  • استفاده از شناسنامه برادر یا خواهر خویش با سن بالاتر و با کمی دست بردن در مشخصات خانوادگی که برای نمونه نام سعیده را با پاک کردن "ه" به سعید مبدل نموده و موارد متعدد دیگر و به جبهه اعزام می شدند
  • روی پنجه پا بلند شدن یا گذاشتن آجر و یا کفش پاشنه بلند برای بزرگ نشان دادن خویش
  • و به عبارت بهتر عبور از هفت خوان رستم اعزام برای حضور در جبهه ها

تا آخرین لحظات خروج ماشین ها و اتوبوس های اعزام نیرو این حالت بیم و امید در بین نیروها وجود داشت و صورت های خندان که با ثبت نام و گرفتن مجوز اعزام به جبهه و چهره های گریان ناکام در روند ثبت نام جزو فرهنگ ناب دفاع مقدس می باشد که لنزهای دوربین برخی از این صحنه ها را به تصویر کشیده است.

 

سازماندهی در پادگان :

با عبور از مرحله اعزام به جبهه و حضور در پادگان های جبهه به نیروهای اعزامی لباس داده و مرحله سازماندهی بسیجیان اعزامی آغاز می شود که بر اساس قد و توان جسمانی نیروها در گردان ها و واحدهای رزمی و یا ستادی تقسیم بندی می شدند و همین امر سبب ایجاد صحنه های خوشحالی و سرازیر شدن اشک بر گونه بسیجی ها می شد چرا که همگی برای حضور در عملیات و رزم نظامی با دشمن آمده بودند و حتی حاضر به ماموریت های پدافندی هم نبودند و برای حضور در خط شکنی و عملیات لحظه شماری می کردند.

 اما با ملاک و معیارهای فرماندهان برخی که به یگان های رزم مامور شده بودند خندان و نیروهایی که به دلایل مختلف اسم آنها خط زده شده و به واحدهای ستادی و یا پشتیبانی مامور شده بودند با گریه روبرو می شدند.

 

آموزش های تخصصی و تکمیلی عملیاتی:

 آموزش و تمرین های نظامی نقش مهم و تاثیر گذاری در آمادگی رزمی نیروها داشت چنانچه بر اساس نظرات کارشناسان نظامی هر قطره عرقی که طی آموزش های نظامی از پیشانی رزمندگان بر زمین ریخته شود از ریخته شدن خون سربازان در میادین نبرد در مصاف با دشمن کاسته می شود.

بر اساس منطقه و زمین عملیات که در کوهستان،دشت و یا عملیات آبی_خاکی و در شرایط متفاوت اقلیمی خاص نیز آموزش های متناسب با آن شکل گفته و اجرا می شد و نیروها مجبور بودند در حداقل زمان و حداکثر کیفیت آن را طی نمایند که به دلیل شرایط سخت حاکم لحظات دشواری به شمار می رفت که در شرایط عادی کسی تحمل و یارای گذران آن را نداشت ؛ اما عشق و علاقه نیروها به حضور در عملیات آتی سبب می شد که همه با همه وجود در صدد گذراندن این دوره ها در شرایط خاص اقلیمی و طبیعی شوند و کوچک ترین خللی در اراده آنان ایجاد نشود و کمترین شکوه یا ناراحتی و اعتراضی به سختی آموزش ها از سوی نیروها ابراز نمی شد و حتی کسانی که مریضی یا کسالتی داشتند به خاطر عقب نماندن از روند آموزش ها و خط خوردن احتمالی اسم آنها از لیست نیروهای شرکت کننده در عملیات اصلاً به روی خویش نمی آوردند چرا که عدم حضور یا ناتوانی در آموزش ها بیم و خطر عدم مشارکت آنها در عملیات آتی را رقم می زد امری که در برخی واقع سبب سرازیر شدن اشک و التماس این برادران به فرماندهان برای حضور در عملیات می شد و لبخندهای افرادی که سرافرازانه دوره های آموزش را طی نموده بوده و آماده حضور در عملیات می شدند.

 

عملیات و عاشورایی دگر :

با هویدا شدن زمان عملیات شور وشعف جمع رزمندگان را فرا می گرفت و بساط درست کردن حنا و مراسم حنابندان از مراسم جذاب قبل عملیات بود گویی که به مراسم جشن و سرور و دامادی خویش می روند و بر اساس آداب و رسومی که در بین مردم هر منطقه و خصوصاً جنوب کشور با حنا گذاشتن در مراسم عروسی رایج بود اوج رضایت و خشنودی خویش را از آغاز مرحله اساسی جنگ یعنی حضور در عملیات سرنوشت ساز نشان می دادند.

رزمندگان قبل از گذاشتن حنا غسل شهادت نموده و برخی نیز جهت ادای نماز شب وضو گرفته تا پوشش حنا سبب سلب توفیق نماز شب آنها در این آخرین لحظات نشود ؛ تازه دامادهای بزم جبهه این مراسم را مقدمه دیدار محبوب محسوب کرده و با نیت شهادت و رسیدن به معشوق واقعی مراسم حنابندان را برگزار می کردند و سرخی حنا نیز یادآور سرخی خون غریب نینوا و یاران باوفایش در کربلا بود و با این اوصاف شب حنابندان رزمندگان در جبهه با صدای خنده و شادی غیر قابل وصف همراه بود که قلم و دوربین از وصف آن عاجز بوده و نمی توان آن را با مورد دیگری از شادی های مرسوم مقایسه کرد.

در این لحظات باز چشمه اشک و لبخند جوشیدن می گرفت کسانی که به دلایل مختلف از جمله برادر شهید بودن ، تک فرزند ، مشکل جسمانی و ... از سوی فرماندهان از لیست حضور در عملیات خط خورده و به نگهبانی چادها گمارده می شدند به تکاپو افتاده و گریه و اشک ریختن های آنان برای یافتن راهی برای کسب رضایت فرماندهان برای حضور در شب عملیات که بی صبرانه انتظار سر رسیدن آن را داشتند بودند و در مقابل آن خوشحالی و خنده بچه هایی که تجهیزات دریافت کرده و آماده حرکت بودند در این میان خودنمایی می کرد.

شب وداع رزمندگان برای عزیمت به سوی منطقه عملیاتی شب قدر رزمندگان بود ، همه احساس می کردند آخرین لحظات زندگی آنان در حال رقم خوردن می باشد و با درآغوش گرفتن هم بازار التماس دعا و درخواست شفاعت گرم بود، لحظاتی ناب که برخی واضح نور بالا می زدند ، از دنیا بریدن و اوج اخلاص در آن ثانیه ها و گذر زمان که فقط حاضران در آن صحنه ها می توانند عظمت آن را درک نمایند.

شب عملیات چه اشتیاقی بود که  محبوبشان به درگاه ایستاده بود و آنها را به سوی خویش می خواند ، چه رازی بود در نگاه معشوق که عاشقان را این چنین بی تاب می کند ، چه شبی بود ، شب حمله که قرار از عاشقان می رباید ، عطش زیارت اباعبدالله در جانشان بیشتر می شد هنوز زمان می خواهد تا دنیا بفهمد رزمندگان ما در شب حمله و عملیات چه کردند؟

 

میدان نبرد :

در صحنه نبرد در مصاف با دشمن تنها ایثار بود و از خود گذشتگی که در بین نیروها عمل می شد هر کسی سعی می کرد با تمام وجود ضمن ادای دین خویش در صحنه های پرخطر حضور یافته و وظایف دیگران را نیز انجام دهد.

رقابت دراین لحظات سبب می شد تا برخی به شهادت رسیده و با رسیدن به وصل الهی به بالاترین مرتبه اعتلای درجه وعده شده الهی رسیده و خندان و خوشحال به درگاه الهی برسند و دوستان و همرزمان آنان با چشمانی اشکبار سرود خداحافظی را زمزمه و به ادامه تلاش جهت موفقیت در عملیات که هدف اصلی بود بپردازند چرا که انجام عملیات و تلاش رزمندگان در راستای تکلیف و هدف بود اما شهادت مزد جهاد یک رزمنده به صورت کامل آن بود.

 

سکوت مرگبار  بعد از برگشت از عملیات :

با پایان عملیات و برگشت نیروها به عقبه در پادگان های و محل های استقرار در قبل از عملیات سکوتی مرگبار فضای اردوگاهها را فرگرفته و آکنده می ساخت ، در این مواقع اگر عملیات با عدم فتح توام با عقب نشینی همراه بود و سبب شهادت ، زخمی ، اسارت و یا مفقودالاثری  دوستان و همراهان همراه بود سبب مضاف شدن این روحیه می شد.

در حین برگشت از منطقه عملیاتی و پیاده شدن از وسایط نقلیه نظیر بالگرد ، قایق ، اتوبوس و .... در عقبه های عملیاتی که با لباس های گل آلود و پاره پاره شد و یا پاهای برهنه همه نشان از شرایط سخت و وضعیت ناگوار می داد ؛هیچکدام تمایلی به صحبت کردن با همدیگر را نداشته بعضاً در گوشه ای نشسته و به دوردست ها خیره می شدند و فضای قبل عملیات شور و شوق با هم بودن را مرور می کردند و الان آنها در جوار دوست و محبوب خویش میهمان درگاه الهی بوده و خندان و وضعیت رقت بار بازماندگان که احساس می کردند از قافله عشق بازمانده و در آزمون الهی رد شده و گریان بودند.

چادرهای سوت و کور ، سالن های خالی ، تخت های بی صاحب همه و همه شرایطی سخت و دل گیر را بر فضای منطقه و پادگان بعد عملیات حاکم می کرد که از جمله بدترین شرایط از حیث زمانی و مکانی برای رزمندگان حاضر در عملیات های مختلف بود.

شهرها هم غیر قابل تحمل بود نگاه های سنگین اطرافیان نشان از عقب افتادن از قافله عشق می داد ، درغیاب شهدا و نامشخصی وضعیت سایر دوستان رزمنده و مهم تر از آن روزمرگی فضای شهر و محیط نامتجانس آن با فضای مملو از معنویت جبهه دیگر اندن در شهر برای بچه ها عذاب آور بود لذا به سرعت اغلب رزمندگان به سمت جبهه ها عزیمت می کردند تا با حضور در پادگان ها و رفتن به مناطق عملیاتی در ماموریت های پدافندی از دستاوردهای عملیاتی شاید بتوانند اندکی خویشتن را تسکین داده و با آمادگی جهت عملیات ینده شاید جواز همراهی با شهیدان و رسیدن به قرب الهی نیز نصیب آنان شود.

 

بعد از جنگ :

هم اکنون بیش از سه دهه از آن روزها گذشته و اتفاقات آن روزها تبدیل به خاطراتی شده که بیم آن می رود که با افزایش سن و مشکلات جسمی آفرییندگان آن روزها از حرارت آن کاسته و حتی به فراموشی سپرده شود. بازماندگان از قافله شهادت و دفاع مقدس به مثابه ماهی می باشد که از آب بیرون انداخته شده باشند و در حال جان کندن تدریجی می باشد و این حق کسانی می باشد که در آن روزهای همنشینی با بهترین بندگان خدا و فضای استثنایی معنوی جبهه را قدر ندانسته و اکنون باید غربت دوران ایثار و شجاعت بچه های جنگ را نظاره گر باشیم و تنها دل به شفاعت بچه هایی داریم که روزگاری همنشینی با آن ها نموده و بتوانیم با شفاعت آنان از این اشک های همیشگی رهایی یافته و لبخند بر لب به دیدار دوست نائل شویم.

 روایت دقیق این وضعیت به بهترین نحو در کلام الهی آمده که :

 مبادا کسانی را که در راه خدا کشته می شوند مرده بپندارید بلکه زنده هستند و در نزد خدا روزی می خوررند .

 در کلام امام ره به عنوان مراد و محبوب رزمندگان و بسیجیان آمده که :

 خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند. خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند. خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند.

شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.

و شهدای در ان سوی خندان و دوستان انان با صورتی اشکبار و گریان با بیم و امید در انتظار تحقق وعده الهی هستند که :

سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳

مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾

در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

 

و این گونه بود داستان اشک و لبخندها در دفاع مقدس که هنوز امتداد داشته و عده ای خندان و برخی دیگر گریان هستند و البته امیدوار به فضل و رحمت الهی و تحقق وعده تخلف ناپذیرش در آیات الهی. (زراعت پیشه،نجف،تپه عرفان : خاطراتی از روزهای یک دلی ، در آستانه چاپ)

 

#اشک-لبخند

#دفاع_مقدس

#زراعت_پیشه

#اشکها_لبخندها_در_دفاع_مقدس

 

 

 

 


برچسب‌ها: نجف زراعت پیشه, تپه عرفان, اشک ها و لبخندها, دفاع مقدس, فرهنگ دفاع مقدس سفیر...
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : لبخندها, نویسنده : 6safeer4 بازدید : 213 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 3:09