جهانشاه معماریان
در سال 1360 یک روز که در پدافندي محور شوش بودیم، برادر محمد ایقان گفت: دلم هوس صبحانه تخممرغ با پياز داغ كرده است. امكاناتي هم نداشتيم. اما رفت و به هر سختي كه بود صبحانه را آماده كرد. داشت به طرف سنگر مي آمد كه باد شديدي شروع به وزيدن كرد و ظرف تخممرغي پر از خاك و شن شد. اعصابش بهم ريخت و مجبور شد همه را دور بريزد.
چند روز بعد دوباره همه وسايل را آماده كرد و گفت : فردا باز تخممرغ صبحانه مهمان من ؛ سر به سرش گذاشته و گفتیم: ما تخممرغ با خاك نمي خوريم؟!
همان شب از طرف فرماندهی پیام دادند به دليل ترور شهيدان باهنر و رجايي توسط منافقين و احتمال حمله دشمن يك هفته آمادهباش كامل با شرايط جنگي است! از صبح فرداي آن روز دشمن با توپخانه هر روز چندین ساعت مواضع ما را زیر آتش مي گرفت بطوري كه حتي از نهار و شام هم خبري نبود، تا چه رسد به صبحانه! به برادر ايقان ميگفتيم: بابا تخممرغ پیشکش! به عراقیها بگو دست از سرما بردارند تا حداقل روزی یک وعده غذا بخوریم!
بعد از چند روز که اوضاع منطقه آرامتر شد يك روز صبح محمد ما را از خواب بيدار كرد و با خوشحالی تمام يك صبحانه مفصل جلوي ما گذاشت و از این که به قولش عمل کرده بسیار رضایت داشت. آن روز لذت يكي از دلچسبترين صبحانههاي جنگ را با خنده و شوخيهاي دوستاني كه چند وقت بعد به شهادت رسيدند برايمان خاطره گرانقدری شد. سرانجام برادر محمد ايقان چند ماه بعد در بيستم ارديبهشت سال 61 در عملیات بیت المقدس در جریان آزادسازی خرمشهر به شهادت رسيد و من بعد از سالها وقتي صبحانه تخممرغ با پياز داغ ميخورم گاهی ياد اين شهيد و آن صبحانه دلچسب با دوستان برايم زنده ميشود.ياد و نامشان هميشه ماندگار باد.
(منبع: کتاب تیپ 72 ملت: خاطراتی از رزمندگان تیپ 15 امام حسن مجتبی ع، نوشته نجف زراعت پیشه و امیر رضا فخری ، تهران، صریر؛1401)
#شهید_محمد_ایقان
#فرهنگ_جبهه
#صبحانه_به_یاد_ماندنی
#کتاب_تیپ_72_ملت
https://t.me/safeer59
http://safeer.blogfa.com/
برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 69