دم کت(رودخانه مارون) :

ساخت وبلاگ

با پایان گرفتن ماموریت پدافندی خرداد 1364 در پاسگاه شهید دیم درون هور گروهان سیدالشهدا ع جایگزین ما شد و نیروهای ما بعد از یک ماموریت سخت و پدافندی که وظیفه ایجاد و تجهیز پاسگاه نیز روی دوش آنها قرار داشت در آب و هوای بسیار گرم و شرجی که گاهی درصد آن به صددرصد هم می رسید به سایت خیبر برگشته و سپس برای چند روز به مرخصی آمدیم.

برنامه های رزمنده های درون شهر خود نیز قصه های شنیدنی دارد صله رحم ، سر زدن به خانواده شهدا و عیادت از مجروحین و ....... اما در شهر نیز رزمندگان سعی می نمودند در اکثر اوقات با هدیگر بوده و در برنامه های دستجمعی مشارکت نمایند ، در بحث اوقات فراغت می توانم به برنامه شنای دستجمعی در رودخانه مارون در برم لیلکی و دمکت اشاره نمایم .

شنا در رودخانه مارون بخش دم کت (منطقه ای از رودخانه مارون سه کیلومتر بعد از سه راهی سیمان به سمت سد مارون که ابتدای قنات منصوریه بود و هم اکنون سد آریوبرزن در این ناحیه احداث شده است و در آن زمان دارای آب فراوان و عمیق برای شنا بود و در آن سوی رودخانه دارای ساحل ماسه ای برای بازی تی تی بود.) و بازی تی تی(بازی محلی که در آن دو تیم در حالی که خطی در وسط کشیده شده با صدای ممتد خاصی که نباید قطع می شد به زمین حریف رفته و سعی داشت با دست زدن به بدن رقبا آنها را از دورخارج نماید در صورت گرفتار شده به دست رقیب و قطع نفس و صدای وی خود بازیگر باید زمین را ترک می کرد.) یا وادی در شن های ساحلی آن سوی رودخانه اشاره نمایم.

با عبور مینی بوس های عازم به سمت دهدشت همه متعجب به جمع ما نگریسته ، شناگرانی که شلوارهای نظامی را کوتاه کرده و به عنوان شورت مایو که در حقیقت همان شورت های مامان دوز یا باغبانی با بستن کمربند بود را برای محافظت بیشتر در مقابل کش و قوس های بازی تی تی ابداع شده بود می نگریستند و در انتهای بازی نیز صف دو نفره به سبک عزاداری سنتی و داد و فریادهایی بعضاً منشوری که به آسمان می رفت.

دمکت

در آب‌های عمیق دم کت نیز باید هم شناگر قابل باشی هم از بیم تبانی قوی بنیه های با مهارت شنای بالا ، جهار چشمی باید مواظب اطراف باشی چرا که اگر غفلتی صورت می گرفت به یکباره خود را در محاصره یل های جمع عبدالرضا مهربان ، یدالله مواساتی یا غلامحسین بهبهانی...... می دیدی که باید انتظار زیر آب رفتن های مکرر را نیز..... و در این زمان نفس نفس زدن های حمدالله مواساتی و داد و فریاد و تقلای وی برای رهایی از دست این شناگران دیدنی و تماشایی بود و محسن زحمتکش نیز به دلیل لاغر اندامی همیشه آماج این کل کل کردن ها بود .............

چه روزهایی بود مثل برق و باد گذشت....

اون روزها تنها یکی دو موتور برای رفتن به شنا و صحرا در اختیار داشتیم، شهید غلامحسین بهبهانی جمله ای داشت که هنوز در ذهنم طنین‌انداز است :به ما می گویند باند بی وسیله ها....... ای کاش ذره‌ای از اون حال خوش نصیب ما در این شرایط سخت شود......

#دم_کت

#اوقات_فراغت

#نجف_زراعت_پیشه

https://t.me/safeer59
http://safeer.blogfa.com/

سفیر...
ما را در سایت سفیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6safeer4 بازدید : 69 تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1402 ساعت: 16:04