سفیر

متن مرتبط با «نعمت» در سایت سفیر نوشته شده است

راز گریه ها : شهید حاج نعمت الله سعیدی فر (سعیدی) 

  • اسفند 1363 اسکله شط علی وقت نماز مغرب و عشا در قرارگاه فرماندهی تیپ همه پشت سر روحانی تیپ که حاج حمید ولی‌پور بود به نماز ایستادند ، نمازی تماشایی بود ، با بستن قامت نماز این سعیدی بود که آرام آرام اشک از دیدگانش جاری بود ، حال خوشی ایجاد شده بود ، با بلند شدن از رکوع گریه زمزمه مانند سعیدی شدت گرفت و لحظاتی بعد به هق هق و ناله جانگداز تبدیل شده و این حالت تا پایان نماز ادامه داشت تا نمازش تمام شد. سلام نماز که داده شد یکدفعه با کف دستش محکم روی پیشانی‌اش زد ، فرماندهان از این حالت سعیدی در تعجب بودند چه اتفاقی برایش افتاده که این‌طوری می‌کند ، قبلاً به دفعات گریه کردنش را حین نماز شب خواندن دیده بودند اما، هیچ موقع این‌قدر بی‌تاب و بی‌‌قرار دیده نشده بود کسی به خود اجازه و جرئت سوال کردن برای چرایی این رفتار را ننمود ، در میانه آن روز به حاج نعمت خبر متولد شدن فرزندش را داده بود و تلاش دوستان و همرزمان برای رفتن به خرم آباد و دیدن لحظاتی هر چند کوتاه به جایی نرسیده بود.در حالی که حاج محمد دزفولی مسئول ستاد تیپ، بشدت با وی بر سر حضور در خط مقدم مخالفت می‌ورزید و ماندن در قرارگاه تاکتیکی تیپ در شط علی را، به وی گوشزد می‌کرد، اما وی قبول نمی کرد و حالت نارضایتی عجیبی برای به کرسی نشاندن رای خویش به نمایش گذاشت گویی یک بسیجی کم سن و سال است که برای نخستین بار می خواهد به جبهه اعزام شود. ؛ او که مانند عاشقی دلباخته، شوق دیدار یار و لقای پروردگار را در سر داشت، همچنان به حضور در معرکه نبرد پافشاری کرد! بحث و مجادله برادر سعیدی و رئیس ستاد در اسکله نیز ادامه داشت ؛ تا آن سردار حسین کلاه کج (ستایش فرد)که فرمانده تیپ، متوجه ماجرا شد. با پا در میانی او، به برادر سعیدی اجازه داده شد, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها